بابا رضا داره میاد هورااااااااااااااااااااااا
امروز من و آقا رادین عسلی خیلی خوشحالیم چونکه بابا رضا جون آقا رادین داره از سر کار برمیگرده خونه و برای روز عید پیشمونه و من و رادین هم خیلی به خاطر این موضوع خوشحال و ذوق زده ایم و پسر گلی هم امروز با لگد زدنهای محکم و دست و پا زدن خوشحالی خودش رو نشون داده قرار بود بابا رضا برای مدت دو هفته کیش باشه و هر دومون از این بابت خیلی ناراحت بودیم چون در اونصورت روز عید و لحظه سال تحویل رو کنارمون نبود. اما از اونجاییکه مامان مهرناز با سماجت تمام و تبدیل شدن به سنگ پای قزوین صبح و شب پای سجاده نماز از خدا کمک خواست و التماسش کرد که بازم در حق این بنده حقیرش بزرگی و لطفش رو تموم کنه و کاری کنه که آقای همسری زودتر برگرده خونه و برای تعطیلات ...